یکساننگری "ادیان رسمی" با "فرقههای ساختگی" در تحلیل رسانه مسیحی
سایت "محبتنیوز" تحلیلی از روزنامه گاردین انگلیس را بازنشر داده که در آن، ضمن اقرار به رعایت حقوق اقوام و اقلیتهای دینی در ایران، با گریز به پرونده مجرمین امنیتی و اشاره به فرقههای ضاله، برای این فرقهها و عوامل آنها، جایگاهی برابر با ادیان رسمی قائل شده است.
به گزارش سراج، رسانههای تندروی وابسته به فرقه مسیحیت صهیونیستی هیچگاه همزیستی مسالمتآمیز طبقات مختلف ملت ایران با هم و احترام متقابل بین جمهوری اسلامی ایران با اقلیتهای دینی را تحمل نکردهاند.
بهعنوان نمونهای از این ادعا، آنگاه که کاپیتان ارمنی تیم ملی فوتبال برای احترام به عقاید مسلمانان ایران و هم تیمیهای خودش بر قرآن کریم بوسه میزند، از نگاه "گاردین" و"محبتنیوز"، "اقدام برای جلوگیری از اغتشاش و دردسر" تعبیر شده و این اقدام را از روی اجبار مینامند!
سوالی که باید از این نوع رسانههای مغرض پرسید، آن است که چند نفر از بازیکنان غیر مسلمان تیمهای ملی یا باشگاهی در طول دوران حیات جمهوری اسلامی ایران، بهخاطر نبوسیدن قرآن مجید از تیم خود کنار گذاشته شدهاند؟
مگر نه این است که نفس حضور بازیکنان مسیحی در تیمهای مختلف ورزشی اعم از باشگاهی و ملی، نشان از برابری آنها با مسلمانان در یک کشور اسلامی است؟
همین رسانهها گویا فراموش کردهاند در جریان مسابقات جام جهانی 2014 برزیل طرز خاص نیایش "آندرانیک تیموریان"- کاپیتان فعلی تیم ملی فوتبال ایران- را به تصویر کشیده بودند و این در حالی بود که هیچگونه مزاحمت و برخوردی با او صورت نگرفت.
در بخشی از همین گزارش نیز آمده:"آندو... ترسی از اظهار نمودن دیانت مسیحی خویش ندارد و نقش صلیب را در ورود به زمین فوتبال روی سینه خویش میکشد" که خود موید آزادی کامل هموطنان مسیحی از جمله ورزشکاران برای ابراز و نمایش عقاید خود است.
خاطرنشان میکند، این بازیکن ارمنی در مصاحبهای که به تازگی انجام داده، خوشحالی خود را از بازی کردن در یک تیم مسلمان ابراز کرده و داشتن گذرنامه ایرانی و تلاش برای به اهتزار درآوردن پرچم ایران را افتخاری برای خود میداند.
در نقطه مقابل برخورد محترمانه ایران با اقلیتهای دینی، رفتار کشورهای غربی با مسلمانان این کشورها قرار دارد. مسلمانان این کشورها از بیان عقاید خود منع شده و در انجام عبادات خود باید تقیه پیشه کنند و در به دست آوردن مشاغل اجتماعی و حضور در اجتماع با دردسرها و مشکلات فراوانی روبرو هستند.
با وجود آنکه ارتباط منطقی بین بدنه و نتیجهگیری در این تحلیل وجود ندارد، ولی در بخش دیگری از آن آمده است:"گرچه دین اسلام مذهب رسمی کشور است ولی ادیان مسیحی، یهودی و زرتشتی از اقلیتهائی هستند که شناخته شده هستند. مؤمنین به این ادیان مجازند که در منازل خویش مراسم مذهبی و عبادتی خویش را انجام دهند و حتی کرسی انتخاباتی هم در مجلس ایران دارند. در کشوری که مصرف نوشابههای الکلی و مصرف گوشت خوک ممنوع است، مسیحیان مجازند که مشروب خویش را تولید نمایند و مصرف گوشت خوک هم برایشان آزاد است".
اشاره به وجود ششصد کلیسا در ایران با وجود سیصد هزار نفر جمعیت مسیحی ایران-یعنی بهازای هر پانصد نفر یک کلیسا- یکی از موارد منحصر بهفرد در دنیا بهشمار میرود که در این گزارش به آن پرداخته شده است.
وجود کلیسای "مریم مقدس" در تبریز- که قدمتش به قرن ششم برمیگردد و حتی در سفرنامه مارکوپولو نیز به آن اشاره شده- و صومعه" تیودوس مقدس" در آذربایجان غربی-که یکی از میراث باستانی شناخته شده یونسکو است- برگ زرینی از زندگی خوب مسیحیان در کنار دیگر هموطنان ایرانی بهشمار میآید.
علاوه بر اینها، در ابتدای اردیبهشتماه امسال و در یکصدمین سالروز بزرگداشت درگیری دولت عثمانی با ارامنه، هموطنان ارمنی اجازه برگزاری تظاهرات داشتند.
در خصوص هموطنان یهودی باید گفت، در اقدامی کمنظیر در ایران، دانشآموزان یهودی در روز شنبه- که بر اساس تقویم عبری، روز سبت است-، تعطیل هستند و همچنین در اولین سفر رئیس دولت یازدهم به مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نماینده اقلیت کلیمی وی را همراهی میکرد.
از دیگر موارد به رسمیت شناخته شدن اقلیتها و برابری آنها با مسلمانان در ایران، میتوان از کمک مالی دولت به یک بیمارستان یهودی در تهران نام برد.
همچنین وضعیت اقلیت زرتشتی در ایران- که یک نماینده نیز در مجلس دارند-، از دیدگاه نویسنده مقاله بسیار خوب توصیف شده است.
با این همه در انتهای مقاله، شیطنت رسانهای نویسنده را میتوان بهوضوح دید؛ آنجا که از فرقه ضاله بهائیت بهعنوان "دین" نام میبرد و برای محکومیت مدیران جامعه بهائی که جرائم متعددی را در پرونده خود دارند، دلسوزی میکند.
هرچند مقایسه بین اقلیت دینی مسیحیت- که مورد پذیرش قانون اساسی قرار گرفته و در انجام مراسم دینی خود آزاد بوده و دارای مدارس و تعلیمات مختص خود و نماینده در مجلس بوده-، با افرادی خودفروخته از گروهکهای غیرقانونی وابسته به غرب که جایگاهی در بین هموطنان مسیحی نیز ندارند، شاید مقایسه مرتبطی نباشد، اما بخش نسبتا کوتاهی در انتها به آن اختصاص دارد.
در این قسمت، نویسنده نتوانسته حقیقتگویی خود درباره اقلیتهای دینی ایران را ادامه داده و بهزعم خود در صدد برقراری ارتباط بین "مسیحیان قانونی ایران" با مجرمین امنیتی چون: "سعید عابدینی" برآمده است.
حمایت از دراویش زندانی در ایران نیز بخش منفی این گزارش را تشکیل میدهد؛ در حالیکه هیچیک از دراویش زندانی در ایران- و یا بهعبارت دیگر هیچفردی- صرفا به خاطر اعتقاد خود زندانی نیست و بهعلت ارتکاب جرایم با شکایت شاکی خصوصی یا دادستان، محکوم شدهاند.
به زعم نویسنده مطلب، حقوق اقوام در ایران مناسب نیست، ولی در یک مورد از انتخاب خانمی سنیمذهب و بلوچ بهعنوان شهردار یکی از شهرها ناممیبرد که این مصداق، نقیض ادعای پیشین است. / رهپویان هدایت
- ۹۴/۰۳/۱۹