امام خمینی(ره) بهعنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری در ادامه مسیر ایشان، تفکرات انحرافی و متحجرانه انجمن حجتیه را قویا رد کرده و به مبارزه عالمانه و قاطعانه با این فرقه مقدسنما پرداختهاند.
به گزارش سراج، در تاریخ پانزدهم مهرماه 1349 و زمانی که حضرت امام(ره) دوران تبعید خود را در نجف میگذراند، استفتائی از طرف انجمن حجتیه، در خصوص اجازه استفاده از وجوهات شرعیه برای مبارزه با فرقه ضاله بهائیت از ایشان بهعمل آمد.
بنیانگذار انقلاب اسلامی، با فرض مذکور در نامه، اقدامات آنها را تائید و اجازه استفاده از ثلث سهم مبارک امام را دادند.
البته یک سال بعد و بهدلیل مواضع نادرست انجمن حجتیه و سوء استفاده رژیم پهلوی از آنها و همکاری برخی از اعضا با شاه، امام اجازهنامه قبلی را لغو نمودند. امام(ره) در پاسخ درباره وضعیت فعلی انجمن حجتیه و موسس آن فرمودند:"شخصی که مرقوم شده بود: جلساتش ضررهایی دارد، از وقتی مطلع شدهام تأییدی از او نکردهام و انشاءاللّه تعالی نمیکنم."
یکی از قاطعترین روشنگریها و جبههگیریهای حضرت امام(ره) در مقابل انجمن حجتیه را میتوان در سخنرانی ایشان در چهاردهم فروردین ماه 1367 مصادف با نیمه شعبان 1408 قمری سراغ گرفت.
ایشان در آن روز مباحث گستردهای پیرامون انتظار فرج و تفکرات غلط پیرامون آن داشتند و بدون نام بردن از انجمن متحجر حجتیه، مواضع غلط آنان را اینگونه رد کردند: "بعضیها انتظار فرج را به این مىدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام (ره) زمان- سلام الله علیه- را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحى هستند که یک همچو اعتقادى دارند. بلکه بعضى از آنها را که من سابقا مىشناختم، بسیار مرد صالحى بود، یک اسبى هم خریده بود، یک شمشیرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب- سلام الله علیه- بود. اینها به تکالیف شرعى خودشان هم عمل مىکردند و نهى از منکر هم مىکردند و امر به معروف هم مىکردند؛ لکن همین، دیگر غیر از این کارى ازشان نمىآمد و فکر این مهم که یک کارى بکنند، نبودند.
یک دسته دیگرى بودند که انتظار فرج را، مىگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه مىگذرد، بر ملتها چه مىگذرد، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهاى خودمان را عمل مىکنیم، براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء الله، درست مىکنند؛ دیگر ما تکلیفى نداریم.تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کارى به کار آنچه در دنیا مىگذرد یا در مملکت خودمان مىگذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دستهاى، مردمى بودند که صالح بودند. یک دستهاى مىگفتند که خب، باید عالم پر [از] معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهى از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کارى مىخواهند بکنند؛ گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.یک دستهاى از این بالاتر بودند، مىگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت- سلام الله علیه- تشریف بیاورند. این هم یک دستهاى بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایى هم بودند. اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایى هم بودند که براى مقاصدى به این دامن مىزدند.یک دسته دیگرى بودند که مىگفتند هر حکومتى اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایى که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعضی روایاتى که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتى باشد، در صورتى که آن روایات [اشاره دارد] که هرکس علم بلند کند با علم مهدى، به عنوان «مهدویت» بلند کند، [باطل است[."
دستههای نامبرده شده در سخنان امام(ره)، طیفهای گوناگون انجمن حجتیه بودند که ایشان از روی احساس تکلیف آنها را به نقد کشیدند.
حضرت امام(ره) در ادامه میافزایند:"حالا ما فرض مىکنیم که یک همچو روایاتى باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنى، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست، این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که تشریف مىآورند براى چى مىآیند؟ براى اینکه گسترش بدهند عدالت را، براى اینکه حکومت را تقویت کنند، براى اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن دست از نهى از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را براى اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه مىکنند؟ حضرت مىآیند مىخواهند همین کارها را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفى نداریم؟ دیگر بشر تکلیفى ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟ به حسب راى این جمعیت که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم، دعا کنیم به صدام. هر کسى نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است؛ براى اینکه حضرت دیر مىآیند! و هر کسى دعا کند به صدام؛ براى اینکه این فساد زیاد مىکند، ما باید دعاگوى آمریکا باشیم و دعاگوى شوروى باشیم و دعاگوى اذنابشان از قبیل صدام باشیم و امثال اینها تا اینکه اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند. بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند؛ همان کارى که ما مىکنیم و ما دعا مىکنیم که ظلم و جور باشد! حضرت مىخواهند همین را برش دارند. ما اگر دستمان مىرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعى ماست، منتها ما نمىتوانیم. اینى که هست این است که حضرت، عالم را پر مىکند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید."در پایان حضرت امام (ره) با درایت وهوشمندی مثالزدنی، این تفکر را محصول دست خبیث و پرنفوذ استعمار در جوامع اسلامی میدانند و میفرمایند:"اما مساله این است که دست سیاست در کار بوده؛ همانطور که تزریق کرده بودند به ملتها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهاى دنیا که سیاست کار شماها نیست؛ بروید سراغ کار خودتان و آن چیزى که مربوط به سیاست است، بدهید به دست امپراتورها. خب، آنها از خدا مىخواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست آمریکا، دست شوروى، دست امثال اینها و آنهایى که اذناب اینها هستند و اینها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمانها را ببرند، همه چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید حکومت باشد، این یک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سیاست در کار بوده، این اشخاص غافل را، اینها را بازى دادند و گفتند شما کاری به سیاست نداشته باشید، حکومت مال ما، شما هم بروید توى مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید! چه کار دارید به این کارها؟اینهایى که مىگویند هر علمى بلند بشود و هر حکومتى، خیال کردند که هر حکومتى باشد این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمىفهمند چى دارند مىگویند. اینها تزریق کردهاند بهشان که این حرفها را بزنند. نمىدانند دارند چىچى مىگویند. حکومت نبودن، یعنى اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهى رفتار بکنند. ما اگر فرض مىکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار مىزدیم؛ براى اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتى بیاید که نهى از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. اینگونه روایت قابل عمل نیست و این نفهمها نمىدانند چى مىگویند، هر حکومتى باشد حکومت [باطل] است! بلکه شنیدم بعضى از اشخاص گفتهاند که خب با این وضعى که هست، الان در ایران هست، دیگر ما نباید تهذیب اخلاق بکنیم؛ دیگر غلط است این حرفها! چیزى نیست دیگر حالا. حتما باید استاد اخلاق در یک محیطى باشد که همه مردم فاسدند، شرابخانهها همه بازند و- عرض مىکنم که- جاهاى فساد همه بازند! اگر یک جایى باشد که خوب باشد، آنجا دیگر تهذیب اخلاق لازم نیست، نمىشود، باطل است! اینها یک چیزهایى است که اگر دست سیاست در کار نبود، ابلهانه بود، لکن آنها مىفهمند دارند چى مىکنند. آنها مىخواهند ما را کنار بزنند."
مقام معظم رهبری نیز در ادامه مسیر امام، مواضع محکم و خللناپذیری را در ارتباط با انجمن حجتیه اتخاذ نمودهاند.
معظمله در تاریخ 14 اردیبهشت 1387 در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه شیراز فرمودند:"... اینها همان موانع درونى است؛ اینها آن چیزهائى است که در مقابل رسیدن به یک هدف و مقصود والا عایق ایجاد میکند. خشم و شهوتهاى بىمهار و تربیت نشده، دلبستگى به عادات و عقاید خرافىِ میراثى، و بد فهمیدن دستور دین جزو ضعفهاى درونى است. بعضىها خیلى از چیزها را نمیفهمیدند. مبارزه میکردیم؛ بعضىها به استناد روایاتى که هر پرچمى که قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدى(ارواحنا فداه) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. میگفتند آقا شما قبل از مبارزهى حضرت صاحبالزمان(عجّل اللَّه فرجه) میخواهید مبارزه شروع کنید؟ خوب، این پرچم مبارزه را که بلند میکنید، در آتش است. معناى حدیث را نمیفهمیدند. یک عدهاى از صدر اسلام، از زمان ائمه(علیهمالسّلام) که شنیده بودند مهدى ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، ادعاى مهدىگرى میکردند؛ بعضى بر خودشان هم امر مشتبه بود. بعد نیست بدانید هم در بنىامیه ادعاى مهدویت بود، هم در بنىعباس بود، هم در افراد دیگرى که چه در زمان بنىعباس و چه در زمانهاى بعد تا امروز وجود داشتند، ادعاى مهدویت وجود داشت. بله، این پرچم مهدویت را کسى بلند کند، در آتش است. این معنایش این نیست که مردم با ظلم مبارزه نکنند، مردم براى تشکیل جامعهى الهى و جامعهى اسلامى و علوى مبارزه و قیام نکنند. این، بد فهمیدن دین است. مىبینید اینها همه موانع درونىاى بود که بعد از آنکه انقلاب پیروز شد، ما ملت ایران با این زمینهها میخواستیم کشور را به سمت آن اهداف ببریم. خوب، اینها هر کدامش یک مانع بود. البته اینها برطرف شدنى بود، نه اینکه برطرف شدنى نبود؛ خیلىاش هم با تبیین برطرف شد. لذا در مبارزات اسلامى، تبیین خیلى نقش دارد."
گفتنی است، پایهگذار انجمن حجتیه فردی بهنام "محمود حلبی" بوده که با شعار مبارزه با بهائیت کار خود را آغاز کرده، اما با اشتباهات فراوانی که در این راه مرتکب شد و با ورود اعتقادات ارتجاعی و ضد اسلامی در فرقه، منادی "جدایی دین از سیاست" و "مخالف با برقراری حکومت اسلامی در زمان غیبت" شدند که هر چند سازمان آنها ظاهرا تعطیل شده، اما افرادی با داشتن این تفکرات انحرافی، همچنان مشغول زدن ریشه اسلام ناب هستند./رهپویان هدایت