سیری در "تصوف فرقه ای"
آنچه که "تصوف فرقه ای" به عنوان مرامنامه خود معرفی کرده و وابستگان آن، برای انتساب فرقه به اسلام، حتی از راه های ناجوانمردانه ای همچون جعل حدیث و به شمار آوردن بزرگان در عده خود، نیز وارد شده اند، هیچ ارتباطی با شریعت اسلام ندارد و ترکیبی از آئین ها و مسلک های مختلف است.
آنها از راه دغل بازی، مفاهیم عالیه اسلامی را به دو نوع "ظاهر" و "باطن" تقسیم کرده تا به خیال باطل خود، آگاهی بر رموز و اسرار باطن را هدف فرقه غیر اسلامی خود معرفی کنند و علم به این دسته امور را مختص خود بدانند.
"صوفیان مسلمان نما"به این منظور، به دو ثقل بازمانده از رسول گرامی اسلام(ص) یعنی "قرآن" و "اهل بیت طاهرین" ایشان هم بی اعتنا شده و با ترکیب آموخته هایی از مسلک های بشری، برای مقابله با شریعت اسلام، "گوساله سامری" به وجود آورده و با مکر و حیله، در صدد جلب توجه مردم عادی به خیال بافی های خود بودهاند.
از جمله این فرقه ها، می توان به فرقه سیاسی تابنده اشاره کرد که برای موجه جلوه دادن خود، حتی از نام بزرگانی مانند: حضرت امام(ره) سوءاستفاده کرده و در برهه ای از زمان با تکثیر تفسیر سوره حمد ایشان و پخش آن بین عوام، به دنبال این هدف پلید بودند تا ثابت کنند حضرت امام(ره)، ملا سلطان گنابادی را تائید کرده و این در حالی بود که دقت در همین تفسیر هم، دقیقا عکس ادعاهای این فرقه را ثابت می کرد.
به عنوان نمونه حضرت امام(ره) در تفسیر سوره حمد می فرمایند:"نه این است که من می خواهم همه فلاسفه را مثلا تنزیهشان کنم، یا همه عرفا را، یا همه فقها را، نه این مساله نیست، ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد، ای بسا دکانداری که موجب یک حرف هایی می شود که با همان دکان مناسبند"؛ که به نظر می رسد این بخش از تفسیر ایشان، دست رد محکمی بر سینه ادعاهای بی اساس فرقه گنابادی باشد.
باید افزود، صوفیان فرقه ای بر خلاف آموزه های دینی اسلام- که بر اساس آن، انسان با اعتقاد به اصول و عمل به فروع دین به قله عبودیت رسیده و سپس با بال عرفان ناب اسلامی برای دسترسی به حقایق عالیه جهان هستی، به پرواز در می آید-، با معرفی کژراهه ای دیگر و زدودن شریعت، تلاش برای تهی کردن اسلام از محتوای اصیل خود را دارند.
سست عنصران صوفی به انواع ترفندها دست زده تا تصوف خود را با عرفان اصیل اسلامی یکی پندارند؛ اما بر همگان روشن است که عرفا هیچ گونه تشکیلاتی برای خود ایجاد نمی کرده اند و در عین حالی که در ظاهر شبیه دیگران بوده اند؛ در باطن اهل سیر و سلوک عرفانی بوده اند.
بر عکس این افلاکیان خاک نشین، صوفیان فرقه ای با ایجاد ظاهری متفاوت و تمایز خود از دیگران و فراهم کردن تشکیلات و حشم و ندم، در پی کسب شهرت فرقه ای هستند و ارتباطی با عرفان اسلامی ندارند.
حال سوال اینجاست، اگر تصوف فرقه ای بر پایه اصول اسلامی است و جزء شریعت اسلام به حساب می آید، پس دست و پا زدن های این فرقه برای انضمام خود به اسلام، چگونه توجیه پذیر است؟
بر اساس این گزارش، بن مایه های عرفان اسلامی برگرفته از قرآن کریم، سیره معصومین(علیهم السلام) و مستفاد از دعاهای انسان سازی مانند: عرفه و کمیل است و بر خلاف آن، تصوف یک فرقه همه جایی بوده که از همه ادیان و مسلک ها، توشه ای برای خود برداشته و وصله چسبناکی برای اسلام نیست.
گفتنی است، بررسی تاریخی عملکرد و تبارشناسی فرقه صوفیه نشان می دهد، افرادی که به هر علت از دین مبین اسلام و فعالیت های اجتماعی خسته شده، به درویشی و خرقه پوشی روی آورده و بر خلاف تعالیم دینی، خانقاه را به عنوان پناهگاه خود انتخاب کرده اند که در نوع خود بزرگ ترین جفا در حق آخرین دین آسمانی به شمار می رود. /رهپویان هدایت
- ۹۴/۰۱/۲۶